سفارش تبلیغ
صبا ویژن



به نام مولا به یاد بانو! - عروج






درباره نویسنده
به نام مولا به یاد بانو! - عروج
شاهد عروج
عروج پاکترینهای شهر باور شد... و ما نظاره گران عروجتان بودیم.. چه عاشقانه عروجی،خوشا به حال شما . سفر! چه رسم قشنگی!سفر به عرش خدا سفر به خیر! سفر خوش! سفر حلال شما ...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تابستان 90
بهار 90
اسفندماه89


لینک دوستان
کهف الشهداء
عمارنامه


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
به نام مولا به یاد بانو! - عروج


لوگوی دوستان



وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :29800
بازدید امروز : 0
 RSS 

   

هر وقت میگن مولا یاد بانو می افتم و هر وقت نام بانو می اورند،یاد مولا!

از مظلومیت هرکدام که میگویند غربت دیگری برایم تداعی میشود ! چقدر به هم شبیه اند! غربت و مظلومیت! هر کدام بر مظلومیت دیگری نوحه خوانده و مداحی کرده! باز هم شباهت ! حتی در مداحی کردن از همدیگر!

شنیده می شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که ـ

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه؛ یعنی، خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت

چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه ها کشیده تورا
گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تورا-

که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور "کوثر" و "تطهیر" و "نور" باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهَیکم التکاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی

از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم-

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و اینبار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم: از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه، خانه ی توست
 
سید حمیدرضا برقعی



نویسنده » شاهد عروج » ساعت 2:53 عصر روز چهارشنبه 90 شهریور 2